از سیاره میتره – قسمت چهارم

روشا و کوشا برای انجام ماموریت‌شان لازم بود وارد عمل شوند. طبق نقشه‌ی از پیش تعیین شده توسط دانشمندان میتره‌ای، باید خود را به اتاق ستاره و سپهر می‌رسانند ولی قبل از آن باید سفینه‌ی کوچک خود را از چشم خانواده‌ی آقای مهری مخفی می‌کردند، پس گجت‌های لازم برای انجام ماموریت را به همراه خود برداشته و بعد سفینه را نامرئی کردند.

با قسمت چهارم از سیاره میتره با وبلاگ میتره همراه باشید.

آقای مهری و سپهر جلوی تلویزیون مشغول نگاه کردن مسابقه فوتبال بودند. صدای تلویزیون به قدری بلند بود که درون حیاط هم به خوبی شنیده می‌شد. اعظم خانم مشغول اتو کردن لباس‌های بچه‌ها بود و ستاره جلوی تبلتش که به شارژر وصل شده بود در حال بازی کردن خوابش برده بود. این بهترین فرصت بود که روشا و کوشا خود را به اتاق ستاره و سپهر برسانند. آن‌ها آرام آرام توی حیاط به سمت پنجره‌ی اتاق بچه‌ها حرکت کردند و بعد به وسیله گجت صعود به ارتفاع از دیوار بالا رفته و از شکستگی شیشه گوشه‌ی پنجره وارد اتاق شدند.

سپهر مدام به تلویزیون نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد که یک‌دفعه داد آقای مهری بلند شد: “پسر دیگه میخوای نمره عینکت چند بشه؟ حواست هست، همینطوری پیش بری باید به جای تلویزیون فوتبال رو از رادیو پیگیری کنی!” اعظم خانم هم همینطور که مشغول اتو کردن لباس‌ها بود با ناراحتی گفت: “ستاره هم بدتر از سپهر، خانم دیگه تبلت رو میچسبونه به صورتش و باهاش بازی میکنه، می‌ترسم همینطور اگه پیش بره زبونم لال به جای عینک براشون باید دو تا عصا جور کنیم. ” سپهر خواست کمی از تلویزیون فاصله بگیرد که گل مهاجم تیم محبوب‌شان او را سرجایش میخکوب کرد. فریاد شادی پس از گل باعث شد آقای مهری نصیحت کردن را به کل فراموش کند و با دقت بیشتر مشغول تماشای فوتبال و شکستن تخمه بشود و از اعظم خانم هم بخواد که برای گلویش که حسابی خشک شده بود یک لیوان چای حاضر کند.

روشا و کوشا برای کنترل اتاق به استفاده از گجت دید در شب نیازی نداشتند. لامپ اتاق روشن بود و به خوبی می‌شد تمام اتاق را برانداز کرد. اما آن‌ها با دوربین مخصوصی که برای رسیدن به اهدافشان از میتره به همراه آورده بودند به اطراف نگاهی انداختند. چیزی که از نمایشگر دوربین قابل مشاهده بود اصلا چیز خوبی نبود. گوشه گوشه‌ی اتاق پر بود از گوی‌های سرخ. روشا و کوشا از دیدن این همه گوی سرخ متعجب شده بودند. باید دست به کار می‌شدند. پس سعی کردند از فرصت نبودن ستاره و سپهر توی اتاق، برای آماده شدن برای انجام ماموریت به خوبی استفاده کنند.

داستان از سیاره میتره ادامه دارد …

نوشته‌ی مهدی خدادادی

0 نظر

یک پاسخ بگذارید

XHTML: شما میتوانید از این برچسب ها استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>