از سیاره میتره – قسمت دوم

همونطور که تو قسمت قبل براتون گفتم خونه‌ی آقای مهری توی یکی از محله‌های جنوبی شهر تهران قرار داشت، یک خونه قدیمی پنجاه ساله که پدربزرگ آقای مهری اون رو با دست خودش ساخته بود و بعد از پدربزرگ و پدر حالا به تک پسر اون خانواده یعنی آقای مهری به ارث رسیده بود.

با قسمت دوم از سیاره میتره با وبلاگ میتره همراه باشید

خونه‌ای کوچک و با صفا که آقای مهری به هر گوشه از اون که نگاه می‌کرد خاطرات دوران کودکی خودش رو به یاد می‌آورد. خونه‌ای با یک حیاط نقلی، یک باغچه با دورچین آجری، یک حوض سنگی کوچیک درست وسط حیاط. یک زیر زمین و یک خانه‌ی آجری قدیمی با دو اتاق کوچک و نقلی.

فصل زمستان تازه شروع شده بود. سرمای دی ماه داشت خوب خوب خودنمایی می‌کرد. این زمستان بر خلاف زمستان‌های سال‌های قبل که اصلا خبری از برف نبود. تو تهران حسابی برف باریده بود. همین سوز سرما باعث شده بود که شعله‌ی بخاری قدیمی خونه‌ی آقای مهری بیشتر و بیشتر بسوزه و کوره بخاری حسابی سرخ باشه.

شب هنوز به نیمه نرسیده بود که سفینه تو دل باغچه فرود اومده بود. کوشا و روشا میخواستن از سفینه خارج بشن به همین خاطر با دقت با دوربین‌های سفینه به اطراف نگاه می‌کردند که یک دفعه متوجه حضور یک پسر بچه در حیاط شدند. کوشا به روشا نگاهی کرد و گفت طبق اطلاعات دریافتی از میتره باید این پسر بچه سپهر باشه پسر آقای مهری و اون کسی که از در خونه الان وارد میشه باید آقای مهری باشه.

حدس کوشا درست بود. آقای مهری بود که با دستی پر از پاکتهای میوه وارد خونه می‌شد. دوربین سفینه داشت به دقت همه جا رو کنترل میکرد که پشت شیشه‌های عرق کرده خانه متوجه حضور یک دختر بچه شد. این بار روشا به کوشا نگاهی کرد و گفت این هم باید ستاره باشه، خواهر سپهر. کوشا به روشا لبخندی زد و گفت دقیقا درسته خواهر جان!

آقای مهری مثل همیشه با لبخند وارد اتاق شد و با صدای بلند با اهالی خونه سلام و احوالپرسی کرد. اعظم خانم همسر آقای مهری توی آشپزخونه داشت سالاد و ترشی و ماست، کنار غذا رو از یخچال بیرون میاورد که با شنیدن صدای آقای مهری کارش رو نصفه نیمه رها کرد و اومد به شوهرش خسته نباشی بگه، که یادش افتاد از شهرداری امروز برای آقای مهری نامه اومده و باید صبح حتما یک سر به شهرداری بزنه. آقای مهری نگاهی به نامه انداخت و برای لحظه‌ای لبخند از روی لب‌هاش محو شد.

داستان از سیاره میتره ادامه دارد …

نوشته‌ی مهدی خدادادی

0 نظر

یک پاسخ بگذارید

XHTML: شما میتوانید از این برچسب ها استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>