از سیاره میتره – قسمت هفتم
گزارشهای ارسالی روشا و کوشا توسط دانشمندان میترهای مورد بررسی قرار گرفت. بعد از چند ساعت فعالیت دانشمندان نتیجه به فرمانروای میتره اعلام شد. مطمئن هستم شما هم دوست دارید از نتیجه کار با خبر بشید.
بچههای عزیز جالبه که بدونید دانشمندان بعد از کلی محاسبه به این نتیجه رسیدن تنها با استفاده از انرژی هدر رفته تو اتاق ستاره و سپهر، سیاره میتره میتونه بیست درصد انرژی مورد نیازش را تأمین کنه و همین موضوع باعث شد که دستور انجام مرحلهی بعدی عملیات توسط کارشناسان میترهای به روشا و کوشا داده بشه. طبق دستور روشا و کوشا باید هرچه سریعتر نسبت به تهیه گزارش از سایر قسمتهای خونهی آقای مهری اقدام میکردن.
عقربههای ساعت منزل آقای مهری داشت کمکم زمان رسیدن ستاره و سپهر رو به اعظم خانم نشون میداد و این یعنی الان دو تا بچهی خسته و کوفته با شکم گرسنه از راه میرسن و تنها چیزی رو که دوست دارن ببینن سفرهی غذاست. اعظم خانم نگاهی به اتاق پذیرایی انداخت هنوز آثار تماشای مسابقه فوتبال به خوبی توی اتاق مشاهده میشد. اتاق پر بود از پوست تخمه. اعظم خانم تصمیم گرفت با جارو برقی آثار صحنه جرم رو محو کنه تا بتونه سفره ناهارش رو پهن کنه. اعظم خانم به خاطر اینکه صدای جاروبرقی نمیذاشت تا صدای تلویزیون که داشت تکرار سریال محبوبش رو پخش میکرد، بشنوه پس دست روی دکمه افزایش صدا گذاشت و صدای تلویزیون را تا آخر زیاد کرد.
روشا و کوشا که باید گزارشها رو تکمیل میکردند. خودشون رو به اتاق پذیرایی رسوندند. اونها برای اینکه از دید اهالی خونه مخفی باشن روپوشهای نامرئی تنشون کرده بودن و با خیال راحت توی یک گوشه اتاق پذیرایی که از اونجا میشد به خوبی عکس انداخت و گزارش تهیه کرد مستقر شدن و مشغول شدن. بچهها ، عکسهای گرفته شده از شرایط اتاق پذیرایی چیزی کم از عکسهای اتاق سپهر و ستاره نداشت.
ستاره و سپهر دست روی زنگ در گذاشته بودن و بیخیال هم نمیشدن. اعظم خانم که مشغول نظافت اتاق با جارو برقی بود و همزمان داشت تلویزیون نگاه میکرد متوجه صدای زنگ نمیشد تا اینکه نگاهش به ساعت افتاد و دلش شور افتاد که چرا بچهها هنوز به خونه نرسیدن. روسری و مانتوش رو تنش کرد تا توی کوچه سرکی بکشه که با باز کردن در با چهرههای عصبانی و گرسنه ستاره و سپهر مواجه شد.
جاروبرقی همینطور زوزهکشان وسط اتاق پذیرایی منتظر اعظم خانم ایستاده بود و بازیگرهای سریال هم با صدای بلندشون اتاق پذیرایی رو روی سرشون گذاشته بودن و روشا و کوشا از دیدن این همه هدر رفت انرژی فقط و فقط داشتند غصه میخوردن.
داستان از سیاره میتره ادامه دارد …
نوشتهی مهدی خدادادی
0 نظر